اثبات وجود خدا (شرایط مناسب شناخت خدا )
اثبات وجود خدا (شرایط مناسب شناخت خدا )
برای شناخت و درک هر چیزی باید به اسباب و وسایل درخور و متناسب با شناخته شونده دست پیدا کرد .مثلا اجسام را بخاطر اینکه از خود نور منعکس میکنند میتوان دید اما سیاهچاله را نمیتوان دید چون نور در آن فرو میرود و دیگر خارج نمیشود .پس در دیدن و احساس کردن که به قوای انسان بر میگردد تناسبی بین محسوس و شرایط احساس و صاحب احساس باید وجود داشته باشد .
لازم است محسوس از جنس قابل احساس باشد ،صاحب احساس دارای قوه احساس سالم باشد ،قوانین حاکم برای ارتباط محسوس و صاحب احساس پابرجا باشد
اما ادراکاتی فرای احساسات هستند مثلا فردی در حال صحبت کردن است و ما میگوئیم او زنده است .اما زنده بودن که مستلزم وجود روح در بدن است و درک خود روح بصورت مستقیم ممکن نیست (ما اثر زنده بودن را میبینیم نه خود زنده بودن را). ما از روی علائمی پی به شرایط دیگر میبریم و معمولاً این علائم و شرایط برای ما قابل تجربه هستند و به احساس ما نزدیکند لذا زندگی را زندگی مینامیم چون خودمان زنده بودن را تجربه کرده ایم اما از حقیقت زندگی یک سنگ و احساس و ادراک آن بیخریم .این دلیل خوبی برای این است که بدانیم نباید تصور کرد هر چیزی با شرایطی که ما تعیین میکنیم الزاماً باید قابل شناخت و ادراک باشد .از طرف دیگر پی میبریم برای شناخت و درک خدا لازم است ما به شرایط مورد نیاز شناخت خدا نزدیک شویم (نه اینکه خدا را به شرایط شناخت خود نزدیک کنیم)و حداقل این موضوع این است که از شرایط زندگی حقیر دنیا و دلبستگی به مادیات و محسوسات حیوانی کمی فاصله بگیریم و آنها را در چارچوب شرع به کنترل در آوریم تا چشم بصیرت ما قابلیت پیدا بکند تا نظر بر وجه پروردگار بیندازد و او را ببیند و او را درک کند .
طبیعیست فردی که به گناهان خود را آلوده میکند نفس خود را با آلودگیها از شرایط لازم برای ادراک خداوند پاک و منزه دور میسازد . دلیل خلقت انسان عبودیت اوست و عبودیت خدا در نتیجه شناخت اوست و کمال این ارتباط محبت و روبرو شدن بدون حجاب با جلوه جمال اوست که بعد از مرگ مقداری از آن تحقق میباید (بواسطه نجات روح از جسم مادی)و بعد از قیامت بصورت کاملتر محقق میشود .
بنابر این کل موضوع به اینصورت خلاصه میشود اگر مایل به شناخت خدا هستی باید خود را به شرایطی که خداوند فرمان داده مانند اخلاق نیکو آراسته کنی و خود را از بدیها تزکیه کنی چون نهایت صفات کمال مخصوص خداوند است . نهایت هدف خلقت انسان نیز چیزی جز مواجهه با پروردگار عالم نیست .اما کسی که در دنیا پروردگار خود را نشناخت طبیعتاً شناختی در آخرت برای او نیست و در حجاب باقی خواهد ماند چرا که درختی که در قیامت و بعد از مرگ برای کسی بروید باید بذر و نهال و دانه ای در دنیا برای آن موجود بوده باشد .
بنابر این بر انسان واجب است و از هر واجبی واجبتر است که زنگار روی دل خود را پاک کند تا در آینه دل خود جمال پروردگار را ببیند اما اگر این زنگار بود و کم بود به بخشش یا عذاب آتش آن زنگار پاک خواهد شد و اما اگر این زنگار زیاد بود عذاب آتش جاویدان نیز کمکی به پاک شدن این آینه نمیکند.
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ
بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ . اعراف-179
برای جهنم بسياری از جن و انس را بيافريديم ايشان را دلهايی است ، که بدان نمی فهمند و چشمهايی است که بدان نمی بينند و گوشهايی است که بدان نمی شنوند اينان همانند چارپايانند حتی گمراه تر از آنهايند اينان همان غافلانند.
بخدا پناه میبریم از غفلت و کم بودن شناخت و بی بصیرتی دل