فرمان حضرت امير در ترك زخارف دنيا
اميرالمومنين فرمود : من شما را امر مى كنم كه اين زخارف
دنيا را كه شما را ترك مى كند، رها كنيد، اين قدر
به فكر ماديات براى خودتان نباشيد، چون اينها همه زوال پيدا مى كند
اگر چه شما دوست نداريد كه اين مال و اين عيش و اين مقام ،
شما را رها كند، اما رها مى كند. اين دنيا جسمهاى شما را
مى پوساند و خاك مى كند، اگرچه شما مى خواهيد كه آنها زنده
بشوند اين دنيا شما را پير مى كند، ضعيف مى كند
و قوا را نابود مى كند، اگرچه شما مى خواهيد اين قوا هميشه
براى شما بماند و روز به روز تجديد بشود
در جاده اى با سرعت داريد مى رويد، نشانه اى در دوردست
هست ، آن را از دور مى بينيد، اما خواهى نخواهى با طى طريق
به آن خواهيد رسيد. اين جاده ، همان دنياست.
آن سنگ نشانه و آن علم ، همان اجل و همان سرآمد و
همان منتهاى مدت است كه ناگزير به آن مى رسيم ….
براى عزتها و جاه و جلال ظاهرى و نام و نشان گذرا، با يكديگر
تنافس نكنيد، حسادت نكنيد، رقابت نكنيد
به زينت و نعمت دنيا شگفت زده نشويد از سختيها
و دشواريهاى زندگى كوتاه دنيا، به جزع نياييد
اين زينت و عزت ، رو به انقطاع و نابودى است
زيباييها و نعمتها، رو به برگشت دارد.
جوانى و نشاط و زيبايى ، جاى خود را به پيرى و افسردگى
و خمودگى مى دهد. سختيها هم تمام مى شود و از بين مى رود.
همه زمانهاى اين عالم و اين زندگى ، به سوى پايان حركت مى كند. همه زنده ها به سوى پوسيدگى و كهنگى راه مى روند
اين همان اميرالمومنين است كه با دست خودش مزرعه آباد مى كرد،
چاه حفر مى كرد. اين حرفها را زمانى بر زبان آورده است كه
حكومت مى كرد در راس كشورى قرار داشت كه از
مناطق ماورا النهر تا درياى مديترانه ، در زير نگين اين قدرت بود و
آنها را اداره مى كرد. او جنگ داشت ، صلح داشت ، سياست
داشت ، بيت المال داشت ، فعاليت داشت ، سازندگى داشت .
اين حرفها به معناى آن نيست كه دنيا را آباد نكنيد.
اين حرفها به معناى آن است كه خودتان را محور همه تلاشها
و كارهاى مادى ندانيد، براى خود، همه قوا را صرف نكنيد، براى
سهم خود از زندگى ، دنيا را جهنم نكنيد، براى مال ، براى
منال ، براى راحتى ، براى پول ، زندگى را بر انسانهاى ديگر تلخ نكنيد