داستان تولد بانوی دو عالم
و پیوسته خدیجه در این حالت بود تا آنکه ولادت جناب فاطمه نزدیک شد . چون درد زاییدن را در خود احساس کرد ، به سوی زنان قریش و فرزندان هاشم کسی فرستاد که نزد او حاضر شوند . ایشان در جواب او فرستادند که فرمان ما نبردی و قبول قول ما نکردی و زن یتیم ابوطالب شدی که فقیر است و مالی ندارد . ما به این سبب به خانه تو نمی آییم و متوجه امور تو نمی شویم . خدیجه چون پیغامایشان را شنید بسیار اندوهناک شد . در این حالت ناگاه دید که چهار زن گندومگون بلند بالا نزد او حاضر شده که به زنان بنی هاشم شبیه بودند . خدیجه از دیدن ایشان بترسید و پس یکی از ایشان گفت : مترس ای خدیجه ! که ما رسولان پروردگاریم به سوی تو ، منم ساره زوجه ابراهیم خلیل و دوم آسیه دختر مزاحم است که رفیق تو زن شوهر تو خواهد بود در بهشت و سوم مریم دختر عمران است و چهارم کلثوم خواهر موسی بن عمران است . حق تعالی ما را فرستاده است که در وقت ولادت نزد تو باشیم و تو را به این حالت معاونت نماییم . پس یکی از ایشان در جانب راست خدیجه نشست و دیگری در جانب چپ و سوم در پیش رو و چهارم در پشت سر . پس فاطمه پاکیزه و پاک فرود آمد . چون به زمین رسید نور او ساطع گردید ، به مرتبه ای که خانه های مکه را روشن گردانید و در مشرق و مغرب زمین موضعی نماند مگر آنکه از آن نور روشن شد و ده نفر از نورالعین به آن خانه درآمدند هر یک ابریقی و تشتی از بهشت در دست داشتند و ابریق های ایشان مملو بود از آب کوثر .پس آن زنی که در پیش روی خدیجه نشسته بود جناب فاطمه را برداشت و به آن آب کوثر غسل داد و دو جامه سفیدی بیرون آورد که از شیر سفید تر و از مشک و عنبر خوشبوتر بود و فاطمه را در یک جامه پیچید و جامه دیگر را مقنعه او گردانید ، آنگاه دست خود را بر لبان کودک نهاد و او را به سخن درآورد . فاطمه گفت : گواهی می دهم به یگانگی خدا و به ان که پدرم رسول خدا بهترین پیغمبر ان است و شوهرم بهترین اوصیای پیغمبران است و فرزندانم بهترین فرزندزادههای پیغمبرانند . پس هر یک از آنان سلام کرد و هر یک را بنام ایشان خواند ، پس آن زنان شادی کردند و حوریان بهشت خندان شدند و یکدیگر را بشارت دادند و اهل آسمان ها یکدیگر را بشارت دادند و به ولادت آن سیده زنان عالمیان ، آنگاه در آسمان نور روشنی هویدا شد که پیشتر چنان نوری ندیده بودند . پس آن زنان مقدسه با خدیجه خطاب کردند و گفتند : بگیر این دختر را که طاهر و مطهر است و پاکیزه و با برکت است ، حق تعالی برکت داده است او را و نسل او را . پس خدیجه او را گرفت . شاد و خوشحال پستان در دهانش گذاشت . پس فاطمه در روزی آن قدر نمو آن قدر نمو می کرد که اطفال دیگر در ماهی نمو کنند که اطفال دیگر در سال نمو کنند .
امالی (شیخ صدوق)ص 475